یکی از مظاهر رحمت خدایی، ارسال انبیاء و رسولان به سوی بندگان است تا بندگان در سایهی الطاف خداوندی و به پیروی از دستورات گهربار الهی به سرمنزل سعادت و خوشبختی دارین نائل آیند. خدای مهربان از فیض دریای بیکران رحمتش هر از گاهی بهترین و سرآمدترین بندگان خود را از ذرّیّهی آدم(ع) مبعوث کرده و به همراه معجزات و آیات روحبخش و روشنگرش، مأمور دعوت و تبلیغ حق نموده است. خداوند عالیمان هزاران پیامبر را برانگیخته که آخرین حلقهی این زنجیرهی زرین و مبارک، سرچشمهی صدق و صفا، نور هدی، یعنی محمّد(ص) مصطفی بوده است.
نوزادی بود که در این ایام یعنی 12 ربیع الا ول سال 570 میلادی در سرزمین مکه و در جوار بیتالله الحرام چشم به جهان گشود و خورشیدی نو از پس کوههای برافراشته و سر به فلک کشیدهی مکه طلوع کرد و از همان ایام نور پر فروغش عالم گستر گردید. نور و روشنایی و حرارت و گرمی پرتوهایش همه جا را در نوردید و شمال و جنوب، مشرق و مغرب کرهی خاکی را در برگرفت. تولد محمّد(ص) و به دنبالش بعثت او، طلوع خوشید فیاضی بود که تا روز قیامت و در آن روز و تا ابد نه غروبی شناسد و زوالی یابد.
محمّد(ص) از آمنه و عبدالله متولد شد اما نه تربیت و نوازش پدر را دید و نه عاطفه و مهر مادر را.
حتی او فاصله زمان شیرخوارگی و کودکیاش را در بیابان بنیسعد، دور از تمام خانواده و فامیلهایش تنهای تنها بود. و در این کار حکمت خداوندی نهفته بود و آن اینکه مشرکین و مبطلین در وارد نمودن شک و تردید به دل مردم راهی نیابند و نگویند محمّد(ص) شیر دعوت و مأموریت را که به آن فریاد میزند، در دامن والدین و جدّ بزرگوارش عبدالمطلب نوشیده است. حتی بزرگترین حامی او که ابوطالب میباشد به او ایمان نیاورد تا توهم نشود که عمویش در دعوت و مأموریت محمّد(ص) دخالت دارد و یا اینکه مسئله، مسئلهی قبیله و ریاست و مقام است. خداوند او را یتیم پدید آورد و خلق کرد تا فقط زیر عنایت او بزرگ شود و جداگانه پرورش یابد تا نفسش به زیبایی و مال و مقام تمایل ننماید و به صدارت و ریاست متأثر نشود.و آنگاه پاکی و قداست نبوّت، با مقام دنیا بر مردم اشتباه نگردد.
محمّد(ص) کیست؟
متحیّرم که چه بنویسم و از کجا آغاز کنم؟ بعد از وصف او در قرآن و معرفیاش توسط خداوند، دیگر نوشتن درباره آن ذات مبارک کاری بسیار مشکل و دشوار خواهد بود و حداقل نسبت به خود، آن را جسارتی بزرگ میدانم. پرواز در این آسمان بسیار مشکل و بال زدن در این دریا قوّت بسیار و احتیاط وافر میطلبد. آری هر دیدهای که بر این نور گشوده شود تحمل آن را نخواهد توانست کرد. چگونه میتوان چشم به آن حقیقتی خیره کرد که خداوند او را « نور» نامیده است؟ چگونه میتوان شخصی را معرفی کرد که امام رسولان است؟ چه سان به بلندای قلهای نگریست که تا « قاب قوسین او أدنی» رفته است؟ چهسان میتوان اسرار حیات بندهای را بدست آورد که خود و زندگیاش سراسر آمیخته با اعجاز است؟ پس در مقابل اعجاز چیزی جز عجز پسندیده و ممکن نیست. چه چیزهای گرانبهائی که خداوند در پی مسألت دیگر پیامبران به آنها داده، بدون مسألت به محمّد(ص) ارزانی داشته است:
1. آنکه پروردگار در موارد فراوانی نام او را قرین نام خویش ساخته است از جمله در شهادتین.
2. آنکه قانون گذار هستی پاره ای از قوانین شریعت خویش را نه در قرآن بلکه بر زبان خود پیامبر رانده است ( سیره و احادیث پیامبر ).
3. آنکه دین او همهی ادیان آسمانی و غیر آسمانی را منسوخ کرده است.
4. آنکه خداوند محبت و رحمت خویش و هدایت یافتن و رستگار شدن را به پیروی از او منوط نموده است.
5. در نهایت او را اسوه و الگو خوانده « لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة » و کردار و گفتار او را قبلهی گفتار و کردار هر انسانی ساخته است:« و انّکَ لعلی خُلُقٍ عظیم ».
پس چکار باید کرد؟
نمیخواهیم آب دریا را در کوزه بریزیم ولی میتوان به قدر تشنگی از آن چشید و با جرعههای زلال وصف ِ اخلاقِ آن حضرت، زندگی را طراوت بخشید. گرچه نتوان دیده بر خورشید گشود ولی میتوان بدانچه در پرتو نور آن قابل مشاهده است، نگریست. میتوان در ظاهر و گفتار و رفتار این اسوهی حسنه اندیشید و از آن درس انسان شدن آموخت. میتوان پارهای از مجاهدت و تلاش مداوم او را دید و از آن درس صبر و مقاومت و تکاپو را برگرفت. میتوان به اندکی از آلام و دردهای بنیانگذار آخرین مکتب آسمانی واقف شد تا درس پاسداری از آمال او را آمیخته جان کرد. میتوان به آن حبلالمتین وحدت چنگ زد و در راه تحقق امت واحد گام برداشت. محمّد(ص) قهرمانی است که دوست و دشمن دربارهاش مینویسند و به تجزیه و تحلیل زندگیاش میپردازند، او شخصیتی است که در هر روز هزاران و میلیونها سلام پاک و مخلصانه بر روان پاکش فرستاده میشود. او کسی بود که جملهی صفات نیک یعنی خدا دوستی، خدا محوری، خلوص، مهر، فضیلت، اتقان، حقیقت دوستی و حقطلبی، عظمت و شکوه، حکمت و دانایی و عزّت و.... در او جمع شده بود. زبان از وصف او عاجز و قلم از نوشتن احوالش ناتوان. در پایان به نقل سخن مختصر و مفیدی از «سیرت رسول الله» بسنده میکنیم که دربارهی آن حضرت میگوید:
« چون به حدّ بلوغ رسیده بود، ذات وی مستمجع جملهی اوصاف حمیده بود، و نفس وی مستتبع جملهی خصال حمیدهی شریفه. در محضر از همه خوبتر بود، در مخبر از همه نیکوتر بود، در کرم و سخا از همه پیشتر بود، در مروّت و وفا از همه تمامتر بود، در حلم و تواضع کاملتر بود، در مبرّت و احسان شاملتر بود، در شجاعت و قوّت کس با وی برنیامدی، در سماحت و فتوّت چون وی کس نبودی، در کرامت خاص و عام را بر وی اعتماد بودی، در صدق و راستی همه را بر قول وی وثوق و اعتبار بودی، در حسب ازکی بود، در نسب اعلی بود، در اخلاق ارضی بود، در میثاق اوفی بود، در صیانت اظهر بود، در امانت اشهر بود، در سیرت صلح بود، در سخن افصح بود، در صورت املح بود، در همه کاری ارجع بود، در همه شغلی انجع بود، قوم او را امین خواندندی، و رای او در جمله کارها متین شمردندی ، صلوات الله علیه و علی آله و اصحابه».
نظرات